وقتی «گفتوگو» جایگزین «موقعیت داستانی» میشود
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۶۶۳۷۷
نجاتی در ارفاق، با پرداخت کلاسیک و پرکشش فیلمنامه و کارگردانی متناسب با مضمون، در آزمون جذب مخاطب تا آخرین پلان با ایجاد موقعیتهای مناسب داستانی با امتیاز خوبی پذیرفته شد و نشان داد که الفبای قصهگویی در محیط بسته با شخصیتهای محدود را بلد است و میتواند از این تجربه موفق برای ساختن فیلم بلند استفاده کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ضرباهنگی که مسأله میشود
نجاتی در اولین تجربه فیلم بلند خود از محیط بسته مدرسه، پیرنگ محدود و الزامات قصه کوتاه فاصله میگیرد و با در نظر گرفتن اقتضائات فیلم بلند، اینبار بهرغم فیلم کوتاه موفقش که موقعیتمحور بود، فیلمنامهای شخصیتمحور مینویسد. آرش بهعنوان مردی شکستخورده و رنجکشیده، برای فرار از موقعیتها و آدمهای پیرامونی پرتنش پس از مرگ همسر اولش و سرکوفتهایی که بابت ازدواج ناگزیر دوم و ازدستدادن داراییاش تحمل میکند، به جایی در دوردست پناه برده و موتور قایق تعمیر میکند. اما او در محیط جدید زندگیاش هم با چالشهایی مواجه است که نمونهای از آنها را از همان ابتدا با پرخاش مردی که معتقد است آرش پول زیادی بابت تعمیر از او گرفته است، میبینیم. درواقع فیلم با تنش و رفتار برونگرای آرش آغاز میشود و رفتهرفته با معرفی فرزند و تاکید روی بیپولیاش ــ در بازار ماهیفروشان ــ به زندگی تلخ و غمبار او از جهات دیگری هم پرداخته میشود. از اینجا به بعد ضرباهنگ اثر دچار افتی خودخواسته میشود که قرار است زندگی ملالآور و کشدار آرش و فرزندش را در سوئیتی دورافتاده در کنار ساحل به تصویر بکشد. اما این ضرباهنگ، در ادامه به معضل اثر تبدیل شده و بهدلیل کاهش موقعیتهای جذاب داستانی، ارتباط تماشاگر با قصه و شخصیتها را مختل میکند .
قابلیتهای هدررفته یک شخصیت
حضور کاوه در جزیره و بازگشت مونا، همسر ظاهرا خطاکار آرش، زمینهساز اتفاقی تازه در زندگی رخوتبار آرش و پسرش فرشید است. اما از همان ابتدا سؤالهای بیپاسخی در متن روایت طرح و تداوم این روند مانع ایجاد همذاتپنداری مخاطب با شخصیتهای اصلی قصه و به تبع آن ایجاد جذابیت برای پیگیری سرنوشت آنها میشود. دنیای سرد حاکم بر زندگی آرش با بازگشت مونا و تلاش نصفهنیمه او برای نزدیکشدن به آرش و بیان حقایق، طبعا باید با تلاش فیلمنامهنویس و کارگردان اثر برای ایجاد موقعیتهای جدید و جذاب داستانی و بازکردن گرهها و معماها همراه میشد. اما فیلم بهجای آنکه رفتهرفته به پاسخدادن به سؤالهایی که پیش از این به آنها اشاره شد، بپردازد و مخاطب را آرامآرام با آنچه که بین آرش، مونا و برادرش کاوه گذشته آشنا کند، همه چیز را یکباره در دیالوگهای طولانی مونا و آرش پس از رفتن کاوه خلاصه میکند. روند پیشرفت قصه و نوع ارتباط کاوه با آرش و پسرش به گونهای نیست که به استحکام ساختار درام و ایجاد کنجکاویهایی برای فاششدن حقایق زندگی مونا و آنچه که بعدها نزد آرش اعتراف میکند، یاری رساند. اتفاقا شخصیت کاوه در مقایسه با دیگر شخصیتهای فیلم مانند پدر و مادر آرش، برادرش و دیگران که قابلیتهای چندانی برای متفاوتبودن در ساختار کلی روایت ندارند، میتوانست یکی از نقاط قوت اثر با پیچیدگیها و جذابیتهای خاص خودش باشد. کاوه با توجه به شغل و دلمشغولیاش و نقشی که در زندگی آرش و نوع نگاه او و خانوادهاش به مونا داشته، همین حالا هم برگبرنده اثر است و توانسته با همه کاستیهایی که دارد، جذابترین رکن روایت را شکل دهد. حضور رازآلود او در جزیره، ناپدیدشدنش و بعد ملاقات آرش با او در محوطه سیرک و تاکید روی علاقه او به بازی و سرگرمکردن مخاطبانش با شعبده، همه و همه زمینههای بسیار مناسبی برای شخصیتپردازی او و آدمهای پیرامونش بوده است. اما کاوه بهعنوان شخصیتی با توانایی بالقوه برای ارتقای اثر، در متن روایت تنهاست چون آرش و دیگران و حتی مونا بهعنوان رکن دیگر حل معمای قصه، بهدلیل حرکت فیلم روی مدار بازگویی حوادث بهجای نشاندادن آنها، نمیتوانند مکمل حضور موثر و پیچیده شخصیت کاوه باشند.
باور نشدن شخصیت اصلی
مشکل اصلی فیلمنامه بعد از رفتن این است با همه تلاشی که فیلمساز برای ایجاد ارتباط رمزآلود بین کاوه، آرش و مونا داشته است، آرش بهعنوان شخصیت محوری در زندگی شخصیاش و بهویژه در برخورد با نزدیکانش برای تماشاگر قابل باور نمیشود و بههمیندلیل دیگر شخصیتها و اجزای موثرتر اثر هم تحتالشعاع این ضعف عمده، کارکردهای خود را از دست میدهند. آرامش ظاهری آرش که با بازی همیشگی صابر ابر قرار است تشدید هم بشود، در جاهایی مثل برخورد آغازین او با مشتری، برخورد پرخاشگرانه با کاوه در اولین برخورد و واکنش عصبی در برخورد با والدین، بعد دیگری از درون پرالتهابش را به تصویر میکشد ولی بهدلیل همان پرسشهای بیپاسخی که در آغاز به آنها اشاره شد، آرامش ظاهری و التهاب واقعی درونی، صرفا بهعنوان یک پارادوکس رفتاری برای مخاطب معنا میشود و از کارکردهای دراماتیکی که میتوانست داشته باشد، فاصله میگیرد. بعد از رفتن، موقعیتهای داستانی و شخصیتهای فرعی کمککننده به پرداخت شخصیت شکننده آرش مانند رفتن آرش سراغ نادر مواد فروش در حمامعمومی، حضور دوباره آرش در پیست مسابقه اتومبیلرانی، رفتن آرش سراغ پدر همسر اولش و برخورد عتابآلود دخترش با او بر سر ازدواج با دوست خواهرش پس از مرگ او، کم دارد که اگر بازهم شاهد چنین موقعیتهایی در خدمت روند رو به جلوی قصه بودیم، همه اینها میتوانست پایانبندی فکرشده و دقیق فیلم و برخورد مردد آرش با موضوع رفتن یا ماندن را تکمیل کند. پایانبندی فیلم آگاهانه به گونهای طراحی شده که آرش هم به نوعی در شرایط گذشته مونا قرار بگیرد و رفتن یا ماندن او بتواند سرنوشت خانواده را رقم بزند.
کارگردان موفق
نجاتی در اولین فیلم بلندش در عرصه کارگردانی بسیار موفقتر از فیلمنامهنویسی است. قاببندیها و میزانسنها بهویژه در نماهای داخلی، گویای شناخت کافی فیلمساز از میزان تاثیر زاویه حرکت دوربین در جایگزینشدن تصویر و دیالوگ است. نگاه کنید به سکانس حضور آرش در اتاق برادرش پس از آنکه او را به تعقیب کاوه وامیدارد و او شب به خانه برنمیگردد. حرکت دوربین در فضای اتاق برادر و تاکید روی جزئیات آنهم، حاوی نگاه قبل از تصادف مرگبار خانوادگی است و هم تاکیدی بر علاقه باطنی او به خانواده و بهویژه برادرش. احساس گناه آرش بابت فرستادن برادر سراغ کاوه در همین سکانس بهخوبی به تصویر کشیده شده است. میزانسنها و حرکات دوربین در سکانسهای مربوط به سیرک و حضور آرش و کاوه و فرمی که ایجاد میشود بهخوبی با فضای ذهنی شخصیتها و بهنوعی پیشبینی سرنوشت ارتباط کاوه، آرش و مونا تناسب دارد. رضا نجاتی اگر فیلمنامه استخواندار و پرداختشدهای دراختیار داشته باشد میتواند حضور موثری درجرگه فیلمسازان نوپای سینمای ایران داشته باشد.
انتظاری که برآورده نشد
زمانی که فیلم کوتاه «ارفاق » برای اولینبار در جشنواره فیلم کوتاه تهران و بعدها در جشنوارههای مختلف به نمایش درآمد و موفق به دریافت جوایز بسیاری ازجمله جایزه بهترین فیلم کوتاه از چهلمین جشنواره فیلم فجر شد، این توقع در مخاطبان و علاقهمندان فیلم کوتاه ایجاد شد که نجاتی خیلی زود بتواند امکان کارگردانی اولین فیلم بلندش را بهدستبیاورد. این اتفاق رخداد و «بعد از رفتن» بهعنوان اولین فیلم نجاتی در جشنواره فیلم فجر سال گذشته بهنمایشدرآمد. ولی این فیلم بهدلیل ضعف در پرداخت فیلمنامه و بهویژه شخصیت اصلیاش نتوانست توقعاتی را که از نجاتی میرفت، برآورده کند. ولی با این همه بعد از رفتن همچنان رضا نجاتی را درعرصه کارگردانی فیلمساز بااستعدادی نشان میدهد که باید برای استفاده ازقابلیتهای تکنیکیاش حتما فیلمنامه جانداری در اختیار داشته باشد.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: فیلم کوتاه سینما رضا نجاتی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۶۶۳۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شخصیتهای ماندگار در دنیای انیمیشنهای نوستالژیک
دهههای 60 و 70 و اوایل دهه 80، دوران طلایی انیمیشن در ایران بود. در آن دوران، تلویزیون ایران انیمیشنهای جذاب و متنوعی را از سراسر جهان پخش میکرد که مورد استقبال طیف گستردهای از مخاطبان قرار میگرفت.
برای مشاهده انیمیشنهای مورد علاقه خود، به تماشاآنلاین سربزنید.
حنا: دختری شجاع در مزرعهدر اعماق جنگلی انبوه، دختری به نام حنا به همراه سگ وفادارش، راستی، زندگی میکرد. حنا با روحی کنجکاو و قلبی شجاع، همواره به دنبال ماجراجویی و کشف ناشناختهها بود.
هر روز، حنا و راستی راهی سفری جدید در دل جنگل میشدند. آنها با موجودات شگفتانگیز و مکانهای مرموز روبرو میشدند و با چالشهای مختلفی دست و پنجه نرم میکردند. اما حنا هرگز تسلیم نمیشد.
با هوش و ذکاوت خود، راهی برای حل هر مشکلی پیدا میکرد و به ما میآموخت که از دنیای اطرافمان نترسیم و با شجاعت به دنبال کشف ناشناختهها باشیم.
حنا دختری الهامبخش بود که به ما یاد میداد با شجاعت، کنجکاوی و ذکاوت میتوان بر هر چالشی غلبه کرد و به رویاهایمان دست یافت.
ملوان زبل و اسفناج معروفشملوان زبل با بازوهای عضلانی و قوطی اسفناج جادوییاش، یکی از محبوبترین شخصیتهای کارتونی نسلهای مختلف بود.
پوپای نمادی از قدرت و شجاعت بود و به ما میآموزد که با تلاش و پشتکار میتوان بر هر مشکلی غلبه کرد. او به ما یاد میدهد که هیچگاه نباید تسلیم شویم و همیشه برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم.
تام و جری: نبردی بیپایان، رفاقتی ماندگارتام و جری، گربهای شیطون و موشی زیرک، بدون شک یکی از مشهورترین و محبوبترین زوجهای انیمیشن در تاریخ هستند. تعقیب و گریزهای خندهدار و هیجانانگیز این دو شخصیت، نسلهای مختلف را به خود مجذوب کرده است.
اما در پس این نبردهای بیپایان، رفاقتی عمیق و ماندگار نهفته است. تام و جری، فارغ از تفاوتهای ظاهری و شخصیتی، در مواقعی که نیاز به یکدیگر دارند، از یکدیگر حمایت میکنند و درسهای ارزشمندی از دوستی و رفاقت را به ما میآموزند.
میکی موس: سفیر لبخند و شادیمیکی موس، موش نمادین شرکت دیزنی، با گذر بیش از 90 سال از خلقش، همچنان به عنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای کارتونی در جهان شناخته میشود. لبخند همیشگی و شخصیت خوشبرخورد او، میکی را به سفیر شادی و خوشبختی در دنیای انیمیشن تبدیل کرده است.
حضور میکی در هر داستانی، شور و نشاط و سرگرمی به همراه میآورد. او به ما یاد میدهد که زندگی را با تمام فراز و نشیبهایش دوست داشته باشیم و از هر لحظه آن لذت ببریم.
دورایمون: گربهای جادویی، دوستی بینظیردورایمون، گربهای رباتی از آینده، با جیبهای جادویی و ابزارهای شگفتانگیزش، به یکی از محبوبترین شخصیتهای کارتونی در آسیا تبدیل شده است. این ربات دوستداشتنی، با سفر در زمان به دنیای انسانها، به دوست و همبازی پسری به نام نوبیتا تبدیل میشود و در کنار او با چالشهای مختلف زندگی روبرو میشود.
دورمان با هوش و ذکاوت خود، نوبیتا را در حل مشکلات یاری میکند و به او درسهای ارزشمندی از زندگی میآموزد. او به ما یاد میدهد که همیشه به دیگران کمک کنیم، در سختیها در کنار آنها باشیم و از قدرت دوستی برای غلبه بر مشکلات استفاده کنیم
سندباد: سفری شگفتانگیز در دل ناشناختههاسندباد، دریانوردی شجاع و ماجراجو، به همراه دوستان وفادارش، راهی سفری پرمخاطره در اعماق دریاها میشود. در این سفر، با موجودات عجیب و غریب، گنجهای پنهان و خطرات غیرقابل تصور روبرو میشود.سندباد با شجاعت و جسارت بینظیر خود، بر تمام چالشها غلبه میکند و به ما میآموزد که از ناشناختهها نترسیم و به دنبال کشف دنیای اطرافمان باشیم.
شاهزاده روم: حماسهای عاشقانه در دل تاریخشاهزاده روم، روایتگر داستانی عاشقانه و غمانگیز از عشق دو جوان به نامهای رومئو و ژولیت است. این انیمیشن با به تصویر کشیدن فراز و نشیبهای عشق این دو شخصیت و موانعی که بر سر راهشان قرار میگیرد، مخاطبان را مجذوب خود میکند.عشق رومئو و ژولیت، عشقی ممنوعه است که از دو خانواده متخاصم نشأت میگیرد. این عشق، با وجود تمام چالشها و سختیها، قوی و پایدار باقی میماند و در نهایت به فاجعهای دردناک منجر میشود.
شاهزاده روم به ما میآموزد که عشق میتواند قدرتی بینظیر و غیرقابل کنترل داشته باشد. این انیمیشن نشان میدهد که عشق، حتی در تاریکترین شرایط نیز میتواند روشنایی و امید به ارمغان بیاورد.
آرزوی فوتبالیست شدن و انیمیشن فوتبالیستفوتبالیست ها، داستان گروهی از پسران را روایت میکرد که به دنبال رسیدن به آرزوی خود برای تبدیل شدن به یک فوتبالیست حرفهای بودند. داستان با صحنههای هیجانانگیز فوتبال و شخصیتهای دوستداشتنی، به یکی از محبوبترین انیمیشنهای ورزشی در ایران تبدیل شد. در این انیمیشن اهمیت تلاش و پشتکار برای دستیابی به هر چیزی که در زندگی میخواهیم سخن میگوید.
پت و متپت و مت، دو برادر بامزه و دست و پا چلفتی، شخصیتهای محبوب انیمیشنهای ایرانی هستند. ماجراجوییهای خندهدار و گاه خطرناک این دو برادر، نسلی از مخاطبان ایرانی را سرگرم کرده است.
در هر قسمت از این انیمیشن که در تماشاآنلاین میتوانید، پت و مت با ایدههای عجیب و غریب خود برای انجام کارهای ساده، دست به کار میشوند، ببینید. اما بیدقتی و دست و پا چلفتی آنها، همیشه دردسرهای بزرگی را به وجود میآورد. با وجود تمام این اتفاقات، پت و مت هرگز تسلیم نمیشوند و با تلاش و پشتکار، سعی میکنند مشکلات را حل کنند.انیمیشنهای پت و مت به ما میآموزند که:با تلاش و پشتکار میتوان بر مشکلات غلبه کرد. از اشتباهات خود درس بگیریم و دوباره تلاش کنیم.خلاق باشیم و از ایدههای جدید نترسیم.به دیگران کمک کنیم و در سختیها در کنار آنها باشیم.
با وجود تمام سختیها، شاد و امیدوار باشیم.شخصیتهای پت و مت با طنز ظریف و شوخیهای بامزه خود، به راحتی میتوانند مخاطبان را در هر سنی جذب کنند. این انیمیشنها نه تنها سرگرمکننده هستند، بلکه درسهای آموزندهای را نیز به مخاطبان خود ارائه میدهند.
این انیمیشنها نه تنها لحظات شاد و سرگرمکنندهای را برای کودکان رقم میزدند، بلکه در بسیاری از موارد، آموزههای اخلاقی و مفاهیم ارزشمندی را نیز به آنها منتقل میکردند.